سبز نوشت

یادداشت هایی با موضوع جامعه و محیط زیست

یادداشت هایی با موضوع جامعه و محیط زیست

سبز نوشت

دفتری که پیش روی دارید، تلاشی جامعه‌شناختی برای پرداختن به موضوعات و مسائل محیط‌زیستی ایران است. قدمی کوچک با هدف افزایش این آگاهی و باور که مشکلات و مسائل محیط‌زیستی، نتیجه رفتارهای اجتماعی‌اند، به خاطر تاثیرشان بر انسان‌ها و سایر گونه‌ها چالش برانگیز هستند، در نتیجه حل‌شان به سعی اجتماعی نیاز دارد.

آب مهم­ترین منبع طبیعی برای رونق و شکوفایی سرزمینی است لیکن، به مانند هر سرمایه دیگر می­بایست به درستی مدیریت شود تا که پایداری را به بار آورد. اگر چه باران بزرگترین فرصت (نعمت) است اما چندی است که برای اهالی شمال و به ویژه مازندران به نقمت مبدل کردیده است. گنجی که به رنج می­انجامد. باران به جای آن که منبع ذخیره آب در دوران خشکسالی شود به شکل سیلاب به ویرانی حیات انسانی و طبیعی منتهی می­گردد. چرا باران - این گنج سرشار - باید به مثابه «یک چیز لعنتی که به دنبالش چیزهای لعنتی دیگر می­آید» در ذهن اهالی شمال حک  شود؟

مسئله سیل و مخاطرات انسانی و مالی پس از آن در نتیجه بارندگی در شمال کشور و به ویژه مازندران موضوع تازه­ای نیست. در طی سال­های متمادی تقریبا همه شهرستان­های استان از قهر طبیعت به شکل سیل بی­بهره نمانند. (سیل در شهرستان­های بهشهر، ساری، نوشهر، کلاردشت، چالوس، نکا، سوادکوه و ...).

برای علل وقوع هر یک از این سیل­ها در استان در سال­های مختلف از سیل نکا در سال 1378 تا سیل چند روز اخیر در سوادکوه و چالوس اشتراک­های زیادی دیده می­شود. بهره­کشی از منابع طبیعی به انحای مختلف چون: جنگل­زدایی و تبدیل جنگل‌های منطقه به زمین‌های زراعی و مسکونی عمدتا ویلایی، تخریب حاشیه رودخانه در اثر برداشت بی‌رویه شن و ماسه ، ساخت و ساز غیرمجاز در حریم رودخانه­ها، گرفتگی آبراه‌ها به دلیل ساخت و سازهای مسکونی، جاده­ای و پل­ها، تخلیه زباله­ها در بستر رودخانه­ها، لایروبی نکردن رودخانه­ها برجسته­ترین عوامل سیل­ها در استان مازندران شناخته شده است.

این علل سال­هاست که شناسایی شده است اما تنها پس از هر بار وقوع سیل همراه با خسارت، مسؤلان استانی و کشوری به تکاپو برای حل معضل برمی­آیند و چون حرکت­ها مقطعی و نه بنیادی و بلند مدت است این مسئله با تقریبا همان علل قدیمی در سال بعد رخ می­نمایید. اما چرا؟

منابع طبیعی و محیط زیست از جمله کالاهای عمومی هستند که حفظ و صیانت از آن بر عهده نهادها و سازمان­های دولتی در درجه اول است. مجموعه­ای از نهادها چون وزارت نیرو، صنایع و معادن، محیط زیست و در سطح خردتر استانداری­ها، شهرداری­ها و فرمانداری­ها از جمله ارکان­هایی هستند که به لحاظ قانونی قادرند در حفظ و صیانت محیط زیست و منابع طبیعی  در برابر تخطی و تجاوز برای منافع شخصی وارد عمل شوند.

اگرچه این کثرت نهادها برای صیانت از منابع طبیعی و محیط زیست در ظاهر نیروی قوی اجرایی را به ذهن متبادر می­کند اما زمانی که  تشریک مساعی بین این نهادها  برای حفظ و صیانت از منابع طبیعی و محیط زیست نیاشد فاجعه رخ می­نماید. لذا مسئله مهم در حل نشدن بحران سیل و یا به طور کلی­تر هر بحران زیست محیطی دیگر عدم تشریک مساعی بین منافع درون و بین سازمانی است (چیزی که به وضوح می­توان در زمان پس از سیل و دنبال مقصر بودن­ها بین مسؤلین سازمان­ها مشاهده کرد).   

 

 

لذا از چالش­های پیش رو در سطح کلان می­توان به  تصمیم­های مقطعی به صورت دادن تسهیلات برای التیام خسارت دیدگان سیل پس از هر سیلاب و عدم هماهنگی پیوسته بین مجموعه عملکردهای کارگزاران قانونی منابع طبیعی و محیط زیست کشور و استان اشاره کرد.

از سوی دیگر اگر بخواهیم از  لایه پایینی جامعه (یعنی انتخاب­های مردم) به چرایی عدم حفظ منابع طبیعی و صیانت محیط زیست به صورت­هایی چون: قطع درختان، تجاوز به حریم رودخانه، ساخت و ساز غیراصولی و ... بپردازیم می­توان گفت که این­ها انتخاب­های منفعت­طلبانه شخصی از کالاهای عمومی است. انتخاب­هایی که در چارچوب فرصت­های در دسترس از بالا ممکن می­شود. به عبارتی شفاف­تر، نهادهای مجری قانون از لحاظ انگیزشی و سیستمی شرایطی را پدید ­آورند که  این شرایط، شکل­های مشخصی به انتخاب­های افراد داده است، «فرصت­های منحرفانه» برای تجاوز به محیط زیست و منابع طبیعی از سوی کنشگران در استان احساس می­شود و همین موجب نوعی رانت و بهره­کشی از منابع طبیعی و محیط زیست در استان گردیده است.

پدیده­های زمین­خواری، ساحل­خواری، جنگل­خواری، رودخانه­خواری و بقیه صورت­هایی از فساد در مازندران است که در نتیجه رانت صاحبان نفوذ که قدرت بهره­کشی از منابع طبیعی و محیط زیست را دارند سال­هاست به ادبیات رانت اضافه شده است. لذا در درجه اول باید رسیدگی به فساد منابع طبیعی به مثابه مسئله اصلی اجتماعی و اقتصادی استان در دستور کار قرار گیرد و در پی آن تشریک مساعی مجموع ذی­نفعان سازمانی بر اولویت دادن به لحاظ کردن پیش شرط­های پایداری منابع طبیعی و محیط زیست  به مثابه دستور الزامی در استان از سوی مهم­ترین مرجع قانونی استان لحاظ و پیگری قانونی شود تا که بعد از هر سیلی نهادها تنها به دنبال مقصر اصلی و فرعی نکردند؛ که بی­شک همگان مسؤلند.

 

 این مطلب در رسانه های زیر نیز منتشر شد.


http://www.mazandnume.com/fullcontent/58275/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%ac%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%87%d8%b1%d8%a2%da%af%db%8c%d9%86-%d8%b4%d8%af%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%9f/




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۵۵
معصومه اشتیاقی

محیطزیست استان مازندران این روزها حال خوشی ندارد. نه اینکه صحبت امروز و دیروز باشد، داستان نیم قرن یکه تازی بر پهنه اکولوژیک منطقه است که خلاصه روزی باید ظهور می‌یافت. تیری بر استخوان. گهگاه دردناک و فریادی و بقیه موارد یک درد مضمن دائمی. بی‌شک، تحلیل تاریخی مفصلی لازم است تا از چگونگی اصابت تیرها بر این پلنگ زیبا و تسریع روزافزون تنزل محیط‌زیستی در استان مازندران پرده‌برداری کند و از حوصله یادداشت خارج است. اما در اینجا نگاهی کوتاه خواهیم داشت به آن دسته عواملی که در آیینه تخریب‌های ناشی از باران‌های سیل‌آسا در مازندران رخ می‌نماید و از زاویه شناخت اجتماعی قابل بررسی است.

در بیان عوامل موثر بر تعدد و تشدید اثرات سیل‌ها، کارشناسان محیط‌زیست وقوع سیل در مناطق شمالی کشور را  ناشی از سهلانگاریهای عمده محیط‌زیستی در ابعاد خرد و کلان می‌دانند. تبدیل جنگلهای منطقه به زمینهای زراعی، تخریب حاشیه رودخانه، برداشت بیرویه شن و ماسه، مسدود شدن دهانه پلها توسط درختان بریده شده و گرفتگی آبراهها توسط ساخت و سازهای انجام شده، ساخت و سازهای بیرویه در حریم رودخانه و تجاوز به حریم آن، عدم رعایت نکات فنی در ساخت و سازها، کم بودن عرض معابر و گشایشهای شهری، پیچ و خم معابر و تراکم بالای جمعیت  از جمله عواملی هستند که در ایجاد و  تشدید سیل‌ها نقش دارند. در بررسی جامعه‌شناختی و در تحلیل این عوامل، به چند متغیر اساسی بر می‌خوریم که برای حصول شناخت متعارف ضروری هستند.

جمعیت و گردشگری. مازندران با جمعیتی بیش از سه میلیون نفر، سالانه در ایام تعطیل، پذیرای همین میزان جمعیت است. گردشگری در استان مازندران، علاوه بر تاثیرات منفی گردشگری انبوه بر محیط‌زیست و مصرف منابع، شکل ویژه دیگری نیز یافته است. ایجاد و گسترش ویلاها و خانه‌های دوم به طرز افسارگسیخته، فراتر از ظرفیت تحمل سرزمین و ناهمسو با اقلیم، اتفاقی است که در کمتر نقطه‌ای از کره زمین بتوان نظیرش را یافت. واضح است که افزایش تقاضا برای ایجاد خانه‌های بیشتر، یعنی نیاز به زمین بیشتر و از آنجایی که باریکه سرزمینی بین جنگل و دریا بسیار محدود است، در این منطقه با تشدید پدیده‌‌هایی مثل زمین‌خواری، جنگل‌تراشی و تجاوز به حریم رودخانه و دریا برای ایجاد سکونتگاه‌ها (و گاه بازارها و تفرجگاه‌ها) رو به رو هستیم. بنابراین اولین مشکل افزایش جمعیت در بعد مدیریت منابع در این استان به شکل تخریب سرزمین بروز می‌کند که در نهایت عمده‌ترین دلایل بروز سیل‌ها و عدم کنترل اثرات ناشی از آن را موجب می‌شود.

تغییرات در زمینه توسعه. استان مازندران در چهل سال اخیر محل دو شکل غالب توسعه شناخته می‌شود. 1) توسعه زیرساخت‌های گردشگری مثل احداث راه‌ها، توسعه مراکز خرید، و برج‌های تفریحی-مسکونی و 2) توسعه سدها. در حالیکه اولی به بهانه تسهیل حمل و نقل و مهم‌تر از آن به بهانه توسعه گردشگری انجام می‌شود، توسعه سدها برای کنترل و مدیریت منابع آبی و کاهش مصرف آب‌های زیرزمینی عملیاتی می‌شود. حال، فارغ از اینکه تا چه میزان این ساخت و سازها، سیاسی و کانال‌های اخذ رای برای کاندیاتوری‌های سیاسی استان هست یا خیر، باید ببینیم در یک فرایند انبوه‌سازی این شیوه‌های توسعه چه کژکارکردهایی در وقوع سیل‌ها ایفا می‌کنند؟  

به نظر می‌رسد، در تعریف محدودی که از توسعه منطقه‌ای استان مازندران وجود دارد و  بیشتر در اشکالی مثل گسترش راه‌ها، مجتمع‌ها و سدها رخ نمایی می‌کند با اجرای طرح‌هایی مواجه می‌شویم که حتی به رعایت حداقل‌های محیط‌زیستی هم پایبند نیستند. ارزیابی محیط‌زیستی، فاکتورهایی را به لحاظ ظرفیت تحمل و حفظ حداکثری ویژگی‌های طبیعی اکولوژیک مثل حفظ پوشش گیاهی، جلوگیری از فرسایش خاک و از این دست پیش‌روی توسعه پایدار قرار می‌دهد تا با هر سیلابی، بخشی از جاده از جاکنده نشود. تعرض به کوه، جنگل و رودخانه‌ها به نام انچه توسعه می‌نامیم، پایه‌های پایداری را سلب می‌کند و نه تنها به خود طرح آسیب می‌زند بلکه اثرات آن دامن جامعه و جان انسانی را هم خواهد گرفت.

مدیریت و اداره منابع. در مازندران نیز به سان سایر نقاط در ایران، مدیریت منابع از دهه 40 به بعد  از دسترس محلی خارج شده و دولت مرکزی متولی اصلی منابع شناخته می‌شود. تمرکز سیاسی همراه با ایجاد سازمان‌ها و نهادهای متنوع و گسترده در سطح استان‌ها، تنها یک گسترش بوراکراتیک است و در شکل کنونی نه تنها به توسعه نامتوازن مناطق منجر شده، بلکه تخریب گسترده منابع را هم به همراه دارد. چرا که نهادهای اجتماعی و اقتصادی بومی و محلی که پیش از آن منابع را برای مصارف مختلف کنترل، ذخیره و مدیریت می‌کردند، نتوانستند با مقتضیات جدید سازمانی سازگار شوند و به مرور اضمحلال یافتند. از طرفی ساختار نهادهای مدرن نیز به دلیل همسو نبودن با ریشه‌های نظام اجتماعی فاقد کارایی لازم هستند. در نتیجه بسیاری از مواردی که منجر به نقض قوانین، ناکارایی سیاست‌های محیط‌زیستی و تسهیل امکان سواستفاده و منفعت‌طلبی در قبال محیطزیست می‌شود و در نهایت به تنزل سطوح محیط‌زیستی و افزایش خسارت‌ها می‌انجامد را می‌توان ذیل این تیتر جای داد. در واقع امکان بروز پدیده‌هایی مثل جنگل‌تراشی، زمین‌خواری، تعرض به حریم رودخانه و غیره که به تعدد تکرار سیل‌ها و افزایش اثرات و پیامدهای آنها منجر می‌شود، در یک سطح بالاتر نتیجه حکمرانی بد است.

ریزش باران، پدیده محیطزیستی فی‌النفسه مثبتی است که در همه ادوار زندگی بشر منشاء خیر و زایش طبیعت بوده و هست. میزان بارش‌های جوی معیار مهمی در تعیین استانداردهای زندگی بشری است و بویژه امنیت غذایی ملت‌ها را تضمنین می‌کند. به همین اندازه، سیل‌ها هم معمول، تاریخی و ضروری هستند. در یک چرخه طبیعی، اکوسیستم باید فراز و فرودهای خود را طی کند. گریزی نیست. اما مساله جایی بغرنج و به لحاظ جامعه‌شناختی ارزش مطالعه می‌یابد که دخالت‌های سلطه‌جویانه انسان بر طبیعت، وقوع هر بارانی را به سیل و بهای هر سیلی را گران می‌کند. در بین عوامل مختلفی که ممکن است در بررسی جامعه‌شناختی این پدیده به کار آید، در اینجا به سه عامل جمعیت، محدودیت‌های توسعه ناپایدار و حکمرانی بد یا سیاست‌های مدیریتی ناکارا اشاره شد. ناگفته پیداست با وجود اهمیت هر سه عامل، حکمرانی بد از سطح تعین به مراتب بالاتری برخوردار است و این نیاز به یگ چرخش مسئولانه در قبال محیط‌زیست را در سیاست‌های مدیریتی مسجل می‌سازد.

 این مطلب پیش از این در خبر آنلاین منتشر شده است.

 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۳
سحر جعفرصالحی

چرا باران جام زهرآگین شده است؟ (قسمت اول)

آب مهم­ترین منبع طبیعی برای رونق و شکوفایی سرزمینی است لیکن، به مانند هر سرمایه دیگر می­بایست به درستی مدیریت شود تا که پایداری را به بار آورد. اگر چه باران بزرگترین فرصت (نعمت) است اما چندی است که برای اهالی شمال و به ویژه مازندران به نقمت مبدل کردیده است. چرا این گنج به رنج می­انجامد؟ چرا باران باید به مثابه «یک چیز لعنتی که به دنبالش چیزهای لعنتی دیگر می­آید» در ذهن اهالی شمال حک شود؟

هیچ گاه خاطره 5 مرداد سال 1378 از سیل نکا از ذهنم پاک نمی شود. خاطره از دست دادن دوستان و ..روزی که شب اش خندان بودم و روزش گریان.

در پی سیل نکا بیش از 80  انسان جان باختند و بیش از 3 هزار منزل مسکونی و تجاری تخریب شد. علت عمده وقوع این سیل تخریب زیست محیطی ناشی از تبدیل جنگل‌های منطقه به زمین‌های زراعی، بهره برداری بیش از حد کارخانه نکا چوب ساری از جنگل هزار جریب نکا (نگین شمال به گفته سید محمد خاتمی)، تخریب حاشیه رودخانه مهربان در اثر برداشت بی‌رویه شن و ماسه ، ساخت و ساز غیرمجاز در حریم رودخانه مهربان؛ گرفتگی آبراه‌ها به دلیل ساخت و سازها، تخلیه زباله در بستر رودخانه، لایروبی نکردن رودخانه و در کل عدم رعایت اصول عقلانی و قانونی موجب شد تا طبیعت قهرش را جاری کند.

این تراژدی غمبار هر چند  وقت یک بار در شمال تکرار می­شود چرا؟ چه کسانی مسؤل هستند و چه کسانی باید راهبردی برای برون رفت از این بحران ارائه دهند؟ چرا باید سالانه میلیاردها تومان از سرمایه کشور صرف التیام سیل زدگان شود و سال بعد همان ماجرا تکرا شود؟ چرا کارگزاران ما کوتاه فکر می کنند؟ چرا اهالی شمال حرمت حریم رودخانه را نمی شناسند؟ و چرا باید ساخت و ساز بی محابا و  جنگل زدایی به مثابه قاعده نانوشته در دستور کار قرار گیرد؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۳:۴۸
معصومه اشتیاقی

روز های گذشته، متاسفانه شاهد تخریب ویرانگر باران و سیل در برخی مناطق استان مازندران بودیم. فاجعه محیط زیستی یعنی همین که بارش باران تنها طی یک شب منجر به این همه خسارت و بدتر از آن کشته شدن انسان‌ها شود. بارانی که می‌توانست  امید بخش پر شدن بخشی از منابع آبی زیرزمینی استان شود حالا آیینه‌ای شده تا کاستی‌ها و زشتی‌های رفتاری و ساختاری جامعه انسانی را نشان دهد. حال بگذریم از اینکه این آیینه به نظر برخی هنوز آنقدر زنگار گرفته است که نمی‌بینند آنچه که باید. برای همین اسمش را می‌گذارند "بلای طبیعی". وقتی می‌گویی بلا، تکلیفت را مشخص کرده‌ای، خودت را کنار کشیده‌ای. سلب مسئولیت.

ولی در این آیینه نگاهی بیاندازیم.

گل و لای زیادی که به شهرها و خیابان‌ها سرازیر شده، (و واقعا این بار بسیار زیاد مشاهده می‌شود) نتیجه عملکرد کارخانه‌های شن و ماسه است. داریم اکوسیستم رودها را از بین می بریم.

خانه ها و سازه‌هایی که در مسیر رودها صدمه دیده‌اند، نتیجه مجوزهای ساخت است که معلوم نیست با چه بهایی طاق زده شده‌اند.

جاده‌هایی که بارانی چند ساعته یک لقمه چپش می‌کند، کار همان مسئول و مهندس و بی‌تدبیرانی است که فکر می‌کنند توسعه یعنی جاده و جاده یعنی راهی از بتن و قیر و سازه. پس دیواره‌ها چه می‌شود؟ برای رودخانه و بستر آسیب دیده‌اش چه فکری شده است؟ پس ...

ما مدرنیته و توسعه را به بدترین شکل ممکن فهمیده ایم و به بدترین شکل ممکن تجربه می‌کنیم. توسعه ای که قرار است امنیت و از آن مهم‌تر حس امنیت را از کاربرانش بگیرد به چه دردی می‌خورد؟ توسعه‌ای که به بهانه گردشگری، میلیاردها پول و سال‌ها زمان را تبدیل به بزرگراه می‌کند و آنوقت همان، جان گردشگرش را می‌گیرد، چه نوع توسعه‌ای است؟ من که اسمش را می‌گذارم "حماقت  محیط‌زیستی".

«حماقت محیط زیستی» به این معنی که ساختار به بهانه توسعه و عاملیت به بهای توسعه، هر دو از شانه‌های محیط زیست بالا می روند و هنوز به قله (توسعه) نرسیده با مغز بر زمین کوبیده می‌شوند و باز نمی‌فهمند چرا. یا نمی‌خواهند بفهمد چرا.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۰
سحر جعفرصالحی

آنچه به بهانه توریسم در مازندران به وقوع میپیوندد فاقد سیاستگذاریهای مدون و برنامهریزیهای پایدار است. چنانچه فرهنگ‏ بومی، بافت سنتی روستاها و گویش‏های محلی با ورود فزاینده گردشگران با خطر نابودی مواجه هستند، پدیده زمین‏خواری گسترش بی‏عدالتی را دامن می‏زند، با از بین رفتن زمین اقتصاد کشاورزی در آستانه مرگ تدریجی است و چشم‏اندازها و طبیعت دچار صدمات جدی هستند.

در این میان شاخص‏ترین اثرات گردشگری که اصولا غیر قابل جبران به نظر میرسند در محیط‏زیست طبیعی نمود مییابد. هر چند عمده این اثرات متاثر از توسعه نامناسب زیرساخت‏ها و روساخت‏های توریسم، ساخت و سازهای بی‏رویه کلان در سواحل و جنگل‏ها و به طور کلی ساختاری و برآمده از سیاستهای نامناسب گردشگری است اما بخش قابل ملاحظهای نیز ناشی از فعالیتهای گردشگران است. بطور کلی، رفتارهایی که گردشگران در زمینه حفظ محیطزیست جامعه میزبان یا برعکس در جهت تخریب آن انجام میدهند تا حدود زیادی متاثر از انتخابهای فردی ایشان است. در بین عوامل موثر بر انتخابهای فردی، به نظر میرسد سبک زندگی فرهنگی (رفتارهای مصرف و فعالیت فرهنگی)، نقش مهمی در اتخاذ رفتارهای مسولانه زیست محیطی که انتظار میرود گردشگران در جامعه مقصد در پیش گیرند، ایفا میکند.

در تحقیقی که با عنوان   بررسی رابطه سبک زندگی فرهنگی گردشگران و رفتارهای زیستمحیطی  انجام شده است،  نمای کوچکی از وضعیت نه چندان مطلوب سبک زندگی فرهنگی گردشگران در شهر نور به تصویر کشیده و در تبیین بخشی از وضعیت موجود رفتارهای زیست محیطی غیرمسؤلانه در نظر گرفته شده‌است.

با وجود همبستگی معنیدار بین سبک زندگی فرهنگی و رفتار زیستمحیطی، همان­گونه که نتایج این تحقیق نشان می­دهد گردشگران نمونه منتخب، از نظر سبک زندگی فرهنگی در سطح پایینی قرار دارند و میزان کلی انجام فعالیتهای فرهنگی بسیار محدود است. گردشکران داخلی ورودی به مازندران، بسیار کم کتاب میخوانند. تماشای فیلم و تئاتر در وضع نامناسبی قرار دارد. بازدید از موزه، بناهای تاریخی و گالریهای هنری در سبک زندگی گردشگران جایگاهی ندارد و فعالیتهای ورزشی چشمگیر نیست. با این توصیف شکی نیست که حتی اگر همه موانع ساختاری محافظت از محیطزیست مازندران برداشته شود، محال است که گردشگرانی با این درجه از معیارهای فرهنگی، در راستای اهداف پایداری محیطزیست قدم بردارند. این در حالی است که طبق نتایج بدست آمده در این تحقیق، تأثیرات کمبود میزان مصرف و فعالیتهای فرهنگی در رفتار زیست محیطی گردشگران مشهود است و رفتار زیستمحیطی تقریبا 70 درصد از گردشگران نمونه در سطح خیلی کم و کم قرار دارد.

در ذیل یافته­های تحقیق حاضر توجه به یک نکته بسیار قابل توجه به نظر میرسد و آن اینکه، بین سبک زندگی دینی گردشگران و رفتارهای زیست محیطی ایشان رابطه مثبتی دیده نشد. به عبارتی اعمال و مناسک دینی با داشتن پیام­های بی­شمار رفتاری در حیطه احترام به طبیعت منتج به رفتارهای زیست محیطی در عمل نشده است که این؛ نوعی شکاف بین اخلاق دینی و رفتار کردن را تقویت می­کند.

 

منبع:

بررسی رابطه سبک زندگی فرهنگی گردشگران و رفتارهای زیستمحیطی (مطالعه موردی: شهرستان نور( ، سحر جعفرصالحی و معصومه اشتیاقی، اولین همایش بین المللی علمی راهبردی توسعه گردشگری جمهوری اسلامی ایران، چالش ها و چشم اندازها، دانشگاه فردوسی مشهد، 1393.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۳:۲۲
سحر جعفرصالحی


اردیبهشت وخرداد، مهمانی باشکوهی در پیچ امین الدوله برپا می‌شود. غوغاست. مثل کاروانال‌ی خوشبو و خوش‌رنگ و خوشمزه. پر از مهمان‌های ریزه میزه.

من تهران و پیچ امین الدوله‌اش را نمی‌شناسم و نمی‌دانم آیا بهار و جغرافیای آنجا، پر مهمانی هست یا نه. اصلا به من چه مربوط است؟! من درباره پیچ امین الدوله حیاط خانه‌مان حرف می‌زنم. گیاهی که معروف است، علی خان امین الدوله، صدراعظم مظفرالدین شاه اولین بار به ایران آورد و در باغ امین الدوله کاشت. از آن گیاه‌های مهمان نواز است. کم توقع است و فقط راهی می‌خواهد تا پیچ پیچان بدود. دوستش دارم. زنبورها هم عاشقش هستند. نه اینکه سفره‌‌اش همیشه پهن است و در خانه‌اش همیشه باز، پر رفت و آمد است. مثل کافی‌شاپ حشرات می‌ماند. زنبورها تقریبا 20 روزی اواسط اردیبهشت و اوایل خرداد اطراق می‌کنند و محموله‌های گرده‌ها را بارگیری می‌کنند. عجیب سر و صدا می‌شود حیاط‌مان. ولی هر کس به وظیفه خود عمل می‌کند و کسی کسی را نمی‌آزارد. پیچ امین الدوله سرو می‌کند، زنبورها گیلاس‌های گرده‌ را می‌نوشند و ما هم تماشای‌شان می‌کنیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۴
سحر جعفرصالحی

نگرانی‌های روزافزون مرتبط با سلامتی، خطرات و مشکلات مربوط به محیط، تخریب محیط‌زیست، تنهایی در شهر و یا حتی انگیزه ایجاد تمایز اجتماعی، از جمله دلایلی هستند که برخی از افراد جامعه را به سوی ایجاد تغییرات اساسی در سبک زندگی‌شان متمایل می‌کند. تغییر الگوهای مصرف و پیش رفتن به سوی سبک زندگی سبز برای هر دوستدار طبیعتی هیجان‌انگیز خواهد بود، همانگونه که غیرمسولانه و باری به هر جهت بودن، چالش برانگیز و عذاب‌آور است. در خلال این تجربه، ملال‌انگیزی و سکرآور بودن فضا و زمان شهری که با تجربه‌های غیرمسئولانه شهروندان، سازندگان و اداره‌کنندگان به ملغمه آهن و سیمان، ویراژ رفتن، رها کردن زباله در معابر و طبیعت و از این دست تبدیل شده‌است، با شوق اصلاح رفتار شخصی و انگیزه ایجاد تغییر در دیگران، برتافتنی می‌شود. سبک زندگی سبز یک تجربه خوشایند از تلاش‌های مداوم در توسعه شخصی و میل به ترویج و اشتراک گذاری است.

سری یادداشت‌-عکس‌هایی که با روش شبه مردم نگاری و با عنوان " تجربه‌های شخصی تغییر الگوی مصرف" در این وبلاگ کار می‌شود، بیان و اشتراک تجربه‌های خودم و دوستانم هست. هدف از این کار در نهایت، توصیف زمینه فرهنگی‌ای است که نشان می‌دهد افرادی شبیه به من، چگونه از خلال تغییر تجربه‌های روزمره، معنایی نو از زندگی می‌سازند. آرامش و لذت زندگی را نه در  بریز و بپاش‌های مصنوع مرسوم، که در کمتر، زیباتر و طبیعی‌تر مصرف کردن می‌یابند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۰
سحر جعفرصالحی
در قرن بیست و یکم با پیشرفت چشمگیر صنعت و تکنولوژی؛ وسایل الکترونیکی و الکتریکی از قبیل رایانه، پرینتر و اجزای داخلی آن، لپ تاپ، تلفن­های ثابت و همراه، ضبط صوت­های شخصی، لوح­های فشرده، باتری­، یخچال، تلویزیون و انواع لامپ­ها نقش مهمی در زندگی انسان دارند و باعث تسهیل در امور روزمره­ی زندگی و افزایش رفاه و آسایش افراد شده­اند. در عین حال، رشد سریع تکنولوژی و گسترش روزافزون استفاده از محصولات الکترونیکی و الکتریکی در زندگی روزمره به تولید زباله­هایی منجر می­شود که به عنوان یکی از پیامدهای منفی ناشی از پر رنگ شدن نقش این وسایل در زندگی امروز، بحرانی جهانی شناخته شده است. زباله­های الکترونیک (E-waste )، حاوی عناصر سمی فراوان از جمله فلزات سنگین (مثل سرب، کادمیوم، جیوه و موادی چون طلا، نقره و پلاتین) است که سرنوشت آن­ها در زباله­های شهری می­تواند به پیامدهای بسیار نامطلوبی برای سلامت انسان و محیط زیست منتهی شود. ریختن زباله­های الکترونیک و الکتریکی در سطل­های زباله و وجود آن­ها در انبوهی از پسماندهای تر آغاز این راه است. با تبدیل زباله­ها به کود کمپوست و ورود عناصر و ذرات زباله­های الکترونیک در این فرآیند و در ادامه، راه یافتن این عناصر به اراضی کشاورزی و فرآورده­های غذایی، مسیری برای اثرگذاری این مواد سمی و خطرناک بر سلامت مردم ایجاد خواهد شد که اثرات فاجعه بار آن تا نسل­ها در موجودات زنده باقی خواهد ماند (فراهانی جم،  12:1392).

نتایج پژوهش­های خارجی انجام شده در زمینه نگرش­های زیست­محیطی نشان می دهد، افراد با سطح تحصیلات بالاتر بیشتر از دیگران دارای ارزش­های زیست­محیطی هستند. همچنین محققان تاکید دارند که در اکثر مواقع، تحصیلکردها رفتارهای زیست محیطی مناسب­تری از خود بروز می­دهند. اما نتایج پژوهشی که ما با عنوان «نگرش، دانش و  رفتار زیست محیطی دانشجویان نسبت به زباله­های الکترونیکی و الکتریکی(مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی ساری)» انجام دادیم و در اردیبهشت 1393 در همایش ملی محیط زیست در همدان ارائه شد؛ نشان می­ دهد که اگرچه دانشجویان مصاحبه شده نگرش منفی نسبت به معضلات گسترش صنعت و کارخانه­ها بر بحران­های زیست محیطی دارند اما نگرش مشخصی نسبت به سهم محصولات الکترونیکی و الکتریکی در مسائل و بحران­های زیست محیطی ندارند. بخشی از این مسئله را می­توان نتیجه سطح پایین دانش دانشجویان نسبت به مواد تشکیل دهنده وسایل الکترونیکی و الکتریکی و زباله­های ناشی از آن­ها برشمرد. اگرچه سطح دانش عام مصاحبه شده­ها از زباله­های خطرناک تا حدی مطلوب بوده لیکن، دانشجویان از نظر دانش درباره محصولات الکترونیکی و الکتریکی و ضایعات آن­ها در سطح ضعیفی قرار دارند. بی­تردید اطلاعات پایین دانشجویان درباره محصولات الکترونیکی و الکتریکی و ضایعات آن­ها در اقدام­های رفتاری نمود می­یابد. همان­گونه که ذیل یافته­های مربوط به رفتارهای زیست محیطی مشهود است اگرچه رفتارهای زیست محیطی عام دانشجویان تا حدی در جهت حفاظت از محیط زیست است اما در برخورد با زباله­های الکترونیکی رفتار آگاهانه و هدفمند کمتر دیده می­شود.
برآیند یافته­های مصاحبه­های حاضر از نگرش، دانش و رفتار دانشجویان در برخورد با زباله­های الکترونیکی و الکتریکی مؤید این واقعیت در جامعه ما است که قشر تحصیلکرده آن هم در رشته­های کشاورزی و منابع طبیعی با وجود داشتن سطحی متوسطی از نگرش و دانش و در پی آن رفتارهایی همسو با حامی محیط زیست به طور عام؛ در خلاء نگرش و دانش مطلوب از عمل زیست محیطی درباره وسایل الکترونیکی و الکتریکی و زباله­های برآمده از آن­ها به سر می­برند که همین امر منتج به رفتارهایی با کمترین سطح تعهد آگاهانه نسبت به پیامدهای زیست محیطی شده است. تصمیمات و عمل دانشجویان درباره وسایل خراب و قدیمی الکتریکی و الکترویکی چندان برخاسته از نگرش و دانش محیط مدارانه نیست و عمدتا کنش­های ناخواسته است که منتهی به برخی رفتارهای زیست محیطی تصادفی می­شود.
با توجه به گسترش بی­وقفه صنعت الکترونیکی و الکتریکی و میل شدید به مصرف­گرایی در اقشار مختلف به ویژه قشر جوان ضروری است که سیاست­های کلان به گونه­ای تدوین شود که سطح آگاهی و اطلاع عمومی درباره این وسایل را ارتقاء بخشد و هم­چنین با تجهیز امکانات زیرساختی و توجه مدیریت شهری به گسترش مراکز جمع­آوری زباله­های الکترونیکی و الکتریکی در طول زمان بستر انتخاب­ رفتارهای زیست محیطی در افراد مهیا شود.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۴
معصومه اشتیاقی

سخنرانی رییس جمهور در مراسم اعطای جایزه ملی محیط‌زیست (در روز یکشنبه 17 خرداد 94)، ذیل سه محور اساسی مطرح شد ؛

1-اشاره به اهمیت مساله محیط‌زیست و تاکید بر مسئولیت همگانی

 2-رابطه اخلاق دینی و محیط‌زیست

 3-رابطه مساله محیط‌زیست و تحریم‌ها

و بصورت‌های مختلف قابل برداشت است.

برداشت نخست- به نظر می‌رسد ایشان با طرح دو مورد نخست، قصد دارند بار بیشتر مسئولیت‌ها را به مردم منتقل کنند و دولت را با ذکر چند مصداق در زمینه اصلاح سیستم سوخت و تلاش برای رسیدگی به وضعیت تالاب‌ها و اشاره ضمنی به کم‌کاری‌های صورت گرفته در سال‌های پیش، مبرا جلوه دهند. کار جایی بیخ پیدا کرد که رییس دولت، راهکار نهایی در حل مسائل محیط‌زیستی را موکل به رفع تحریم‌ها دانست.

برداشت دوم- در این سخنان و اظهارات اخیر دیگر مسئولان کشور، حتی در واکنش‌های دلواپسان به سخنرانی روحانی، یک مساله روشن است و آن اینکه دیگر هیچکس نمی‌تواند منکر بحرانی بودن وضعیت محیط‌زیست در ایران باشد (گرچه هنوز آن را مساله می‌بینند و نه بحران). با این وجود به نظر می‌رسد شجاعت لازم برای پذیرفتن مسئولیت‌ها و اراده کافی برای اتخاذ راهکارهای عملی هنوز وجود ندارد و رواج مقصریابی در ادبیات دولت‌مردان (و هم منتقدان‌شان در جبهه دلواپسی)، بدیهی است.

برداشت سوم- از آنجایی که معمولا حسابگری‌های عرفی، اجازه بی‌پرده سخن گفتن را به ما نمی‌دهد، گمان می‌کنم اشاره به مساله تحریم‌ها و رابطه‌اش با محیط‌زیست در سخنان اخیر رییس جمهور، مفری شد برای همه حرف‌هایی که می‌شد گفت و گفته نشد. در واقع پر بیراه نیست اگر بسیاری از مشکلات محیط‌زیستی (و نه همه آنها) را مستقیم و غیر مستقیم ناشی از تحریم‌ها بدانیم. ایران در مورد حل مسائل اساسی‌ای چون تامین سوخت استاندارد، مناقشه‌های زیست‌محیطی بین المللی (مثل دریاها و رودخانه‌های مرزی و ریزگردها)، ارتقای سبز سیستم‌های حمل و نقل و غیره بطور مستقیم از تحریم‌ها لطمه خورده‌است. اما مهم‌تر از آن سواستفاده‌های اقتصادی داخلی از وضعیت تحریم‌هاست که بر شدت تخریب‌ها می‌افزاید. دنبال کردن منافع از قبل تحریم‌ها، بیشتر بصورت کانالیزه شدن اختصاصی پول و اشتغال در مسیر ساخت و سازها (انبوه سازی، جاده و سد سازی غیر ضروری) یا واردات و توزیع کالاهای بی‌کیفیت و غیرضروری نمایان است. در حالیکه اولی تخریب فیزیکی سرزمین‌ را هموار می‌کند، دومی، میل به مصرف‌گرایی بی‌حد را افزایش می‌دهد و با تخریب باورها و ارزش‌های محیط‌زیستی همراه است. در هر دو صورت برایند عمل، افزایش منفعت‌گرایی و در نتیجه بروز مسائل محیط‌زیستی است.

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۸
سحر جعفرصالحی

 

خلاصه مقاله

 «بررسی مفهومی پیوند اجتماعات محلی با جنگل های شمال»| شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی (شمس)

 

در ایران چند قانون بسیار مهم با هدف حفظ منابع طبیعی و مدیریت زمین‌های ملی وجود دارد. نظامنامه جنگلبانی در سال 1302، قانون ملی شدن جنگلها در سال 41، قانون نحوه واگذاری و احیای اراضی (سال 46)، قانون شکار و صید (سال 58) و قانون حفظ و حمایت از منابع طبیعی و ذخائر جنگلی کشور در سال 71، تنظیم و تصویب شده‌اند. اما چرا این قوانین نتوانستند در مقابل مصادره و تعرض به زمین‌های ملی، جنگلتراشی، برداشت بیرویه چوب، شکار و غیره ایستادگی کنند؟ یکی از حتمی‌ترین پاسخ‌ها این است که قوانین و سیاست‌ها ابعادی از حقوق و نحوه دسترسی جوامع محلی به جنگل را نادیده گرفته‌اند و به آسیب‌ها دامن می‌زنند. درست مثل این است که در وضع قوانین و اجرای سیاست‌ها، مردم محلی به مثابه اجتماع محلی مفهوم پردازی و مورد توجه قرار نگرفته است. قوانین نگاه حذفی به جنگل نشینان دارند، درحالیکه برای جنگل نشین، جنگل معنایی بیش از چوب و علف و زمین دارد.

در پژوهشی که من و دوستم، خانم اشتیاقی کار کردیم و بخشی از آن به عنوان متن سیاستی در شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی منتشر شده‌است (نام ایشان در متن اصلی پی دی اف شده، ذکر شده است)، خواستیم به لحاظ مفهومی توجه‌ها را به سمت این بعد مغفول مانده جلب کنیم. استدلال ما این است که بطورکلی در متن استفاده خصوصی از زمینهای عمومی باید به درک ماهیت ارتباط بین اجتماع و منابع پرداخت و بر اساس برداشتی جامع از این ارتباط برای حفظ سیستم­های انسانی و طبیعی برنامهریزی کرد. از آنجایی که ارتباط اجتماع منابع بطور قابل ملاحظهای و بسته به منابع در دسترس، سیاستهای مدیریت زمین، و ویژگیهای فرهنگی، جمعیتی و اقتصادی اجتماع متفاوت است، با انواع مختلفی از حقوق دسترسی و استفاده اجتماعات از منابع عمومی رو به رو هستیم . در این بین ما به دو نوع وابستگی قومی و وابستگی مصرف، اشاره کرده‌ایم.

1-پیوند قومی که در آن وابستگی از طریق عرف و معنی اجتماعی محل، تعریف و اعمال میشود. سیاستگذار و قانونگذار در اینجا نمیتوانند از تاثیر هویتبخشی و دلبستگی منابع طبیعی و قدرت تصمیمهای محلی و عرفی غفلت داشتهباشند.

2- پیوند مصرفی نیز اشاره است به اشکال متفاوت پیوند که ناشی از قوانین و مقرارت ملی است و به سه صورت دسترسی باز، دسترسی از طریق مجوز و دسترسی غیرمجاز تعریف میشود. در این شکل از پیوند بیش از هر چیز، کمبود، نقص و نامتناسب بودن قوانین به چشم میخورد. این امر که چگونه قانون خود مفری برای بهرهبرداری بیشتر در جنگلهای شمال را ایجاد و تسهیل میکند، توجه بیشتری را میطلبد. الکن بودن قوانین حفاظتی و سهلانگاری در اجرای درست موارد محدود لحاظ شده در مقرارات موجود، خود در نهادی کردن حق (غیرقانونی) سوء استفاده از تولیدات و خدمات جنگلها موثر است.

به این ترتیب دیدگاه حذفی به جنگلنشینان یا انتقاداتی که به سبک وابستگی روستانشینان در محافل محیط‌زیستی یا نگاه برخی مسئولان وجود دارد، در صورتی که با یک رویکرد مشارکتی که هم منافع ذهنی و عینی اجتماعات محلی و هم حفاظت پایدار جنگلها را لحاظ میکند، راه مناسبتری در اتخاذ مسیر توسعه پایدار است. دید حذفی، صرفا یک نگاه از بالا به پایین است که به دلیل لحاظ نکردن حق و فرصت مشارکت مردم محلی در تعیین پیوندهایشان با محل زندگی خود، فرسنگها از مقصد توسعه پایدار  فاصله دارد و گزاف نیست ادعا کنیم، هرگز به آن نخواهید رسید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۵
سحر جعفرصالحی